"واله خاموش"

ساخت وبلاگ
الان که در حال نوشتن این پستم شایدحال عمومی جسمی مساعدی ندارمدیشب زیر سرم به این فکر میکردم کهانسان "تنهایی" را در تنهایی قدم زدنیا تنهایی کافه رفتن یا ... ، حس نمیکندوقتی زیر بار سوگی تنها بودی بی آنکه بتوانی به کسی بگوییتنهایی ...وقتی مریض بودی تنهایی بیمارستان رفتی بی آنکه کسی بداندتنهایی ...وقتی دلت در نهایت زخم و رنج از هم پاشیده ست و باید پنهانیو در خفا در تاریکی شب درد را بکشی ،تنهایی‌‌‌ ....و خیلی اوقات دیگر ...شاید همین موارد را که نوشتم را به شخصه عمیقا بارها و بارهابه سبب شرایط زندگی ام ، زندگی کرده امو سخت ترینش در تنهایی عزیمت ابدی پدرم ......شاید مبهم و گنگ بنظر برسد ازینکه تمام وجود آدمی بلرزد وقتیشماره منزل ، برادر ، مادر ، خواهر در وسط روز خارج از آنتایم مشخص مکالمه ، روی گوشی ات بیافتد و با هر آلارم زنگ ،قدرت نفس کشیدنت به صفر میل کند ...تقریبا دارد یکسال میشود که پدرم ، رفته ...ولی همچنان من با هر زنگی از خانواده در وسط روز ،رعشه میگیرم .......در زندگی در مواجه با آدمها هم هرگاه رنج کسی را فهمیدمشاید بدتر از آنان دردمند شدم ... که تا جانی گرفتندمرا بفروش رساندند آن هم به هیچولی به هنگام درد " آیا کسی هم جز خدا برایت هست ؟"و "خدا بینایی آگاهست"....چگونه میشود...مقدس ترین آرمان و دلیل زندگی ام را به بهای سالهایجوانی ام در همان قداست ذاتی اش ، معتکف باشم وبه تمام خیالم سایه سار کنمکه روز ی برسد ، بانی به ویرانی بنا کوشد ...؟چه زندگی غریبی ست ...هرگز هرگز ....دورباد و دورباد ...من هنوز همان چنار مشرف به سینما راهمان دکه روزنامه فروشی کنارش راهمان معنویت صحبتهای کودکانه ام با خدا راهمان دعا و اجابت پیاده رو رازندگی میکنم در خیال ...بگذریم ...فکر میکنم اثرات دارو "واله خاموش"...
ما را در سایت "واله خاموش" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5merajvaleha بازدید : 65 تاريخ : سه شنبه 17 مرداد 1402 ساعت: 19:52

این روزها صدایش در گوشم مدام میپیچدبا آن لحن و فرمت "اوغول" گفتنش ..برایش فاتحه ای میخوانمدلم آرام نمیگیرد خواهش از باجی جان قشنگم کهبرود سر خاک و تماس تصویری و زنگ میزند و ... دیدن نگاهش از تصویرحک شده روی سنگو آن بالا اسم آنام ...عجب قابی و تصویری ........نه محزونم نه غمگین ...ولیخسته ام ، خسته ..خیلی دلم برای یک صبح تا عصر کنارشان بودنپر میکشد سوره حشر عبدالباسط قرائت ۱۹۵۶ کاظمین را بارها و بارها گوش دادم وهمین الان که در حال نگاشتن این یادداشتهستم هم گوش میدهم ؛گوش میدهم ...همیشه عاشق قرآن بودم حتی در تاریک ترین لحظات زندگی ام حتی در خطاهای محضم ،وقتی در اوجش "لو انزلنا هذا القرآن ... " را میخواند میخواهم همان کوهی باشم که از دلتنگیبند بند درونم از هم میپاشد...چیست این افسانه هستی چیست ... ...تاسوعای حسینی _ ۵ مرداد ۱۴۰۲ نوشته شده در پنجشنبه پنجم مرداد ۱۴۰۲ساعت 20:32 توسط معراج قدیم خانی واله| | "واله خاموش"...
ما را در سایت "واله خاموش" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5merajvaleha بازدید : 77 تاريخ : يکشنبه 8 مرداد 1402 ساعت: 21:58

چند سال پیش ،یک بار شبی بعد از سالهای خیلی دور ،در رویایی شیرین ، زنده شدم !کاملا تصادفی غزلی از ملامحمد فضولی ،شاعر شهیر آذربایجان رو که در بحرانی ترین شبهای حزینآن سالها، زمزمه ی مدام زبانم بود ؛گفتم و ...گفت او هم مدهوش آن غزل بوده !حتی گفت که رشید بهبودف و شوکت و...هم اون غزل رو خوندنگفت شنیدیش؟گفتم نه ...فرستاد و ..... شعری رو که تمام جوانی ام زیرسایه اش به رنجی مقدس سوخته بودعینیت پیدا کرد و جهان جدیدی ازآن روامکان زیستن دادگفتم دلم گرفت ..گفت : برو دم پنجره آسمان رو نگا کن !من هر بار دلم که میگیرد و عرصه برام تنگ میاد آسمان شب را نگاه میکنم و قطعه " کور عرب ماهنی سی" عالیم قاسم اف رو گوش میدم ! الان هم نگاه میکنم ! توام نگاه کن ...گفتم نشنیده ام نمیدونم کدام قطعه ستدیدم قسمتی از آهنگ را فرستادالله اکبر ...اگر اغراق نباشد دیگر ناک اوت شدم ..........به دم مسیحایی مرده سالها پیش رو زنده کرد وباز دیوانه ..در درونم ، زخمم سر باز کرد و ...کاش زمان برمیگشت ..گفت: تنهایی‌ ... ،چرا ؟گفتم همیشه بودمفهمیده بود منم ...گفت : نباش .. دوست ندارم تنها بمانیحصار دورت نابودت میکند و از رنج تو من هم احساسگناه دارم ...گفتم سعی میکنم ....دیدم نبودنم یکجور و بودنم یکجورتاول میزند قلبها رو ،من که به گورم خو گرفته بودم ورویای خوشی بعد از سالها قلندریدیدم و ..ترسیدم و قول دادم در درونم سخت ترین قول زندگی ام! ....مبادا عزیزترین و مقدس ترین دلیل خلقتم بخاطر وجودم به رنج و ...باردیگر خودم رو کشتم و ...آن رویای شیرین،دو سه سال پیش زیر زبانمهنوز هم در طوفانی ترین لحظات زندگی اممرا در میابد ...اهل کتاب و موسیقی فاخردرک ، شعور و ..نجیب و شخیص..حکایت از ذات مقدسی بودکه شاید ریشه های این درد عزیز رابه "واله خاموش"...
ما را در سایت "واله خاموش" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5merajvaleha بازدید : 69 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1402 ساعت: 14:47

عزت؛گاهی در جنگیدن گاهی در رها کردنگاهی در سپردن ابراهیم درون به شعله های نمرود ِ تشویش ، ترس و ...و من دیشب سراسر روحم رابه زبانه های آتش نمرود امتحان کردمحقیقتی تلخ و سوزان...اماابراهیم شدن اگرچه از من دور و دیرستولی اویی که گلستان میتواند ،میکند .... و من لبخند میزنم به تمام زخمهای روحم آهی میکشم و به خدای لاشریکم پناه میبرم به حق همین آب که جز او هیچپناهی برایم نبود و نیست .....یادداشت ۲۳خرداد ۱۴۰۲ _دریاچه آویدر نوشته شده در چهارشنبه بیست و چهارم خرداد ۱۴۰۲ساعت 23:49 توسط معراج قدیم خانی واله| | "واله خاموش"...
ما را در سایت "واله خاموش" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5merajvaleha بازدید : 62 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1402 ساعت: 14:47

در بحرانی ترین تروماهای روحی و...گاها دم پنجره به شاخه و برگ پرچینها ،درختها ، خاک و زمین ... نگاه میکردمعین همین موسیقی وبلاگم که شاید مونس ترین قطعه بیکلام روزها و شبهایم شده در تحیر و بهتحکمتی که پشت هوشمندی طبیعت در میکرو ترین حالت خلقت از اتم ، سلول و آوند یک برگتا ماکروترین شکل آن ، کهکشانها و ... ؛هست ،تمام سرم میشد یک سوال مگر میشود در مداری چنین حکیمانه "من" خارج از آن باشم؟محالست محالست محالست او دید ، او میبیند ، او خواهد دیددر مجلس حيرانی ، جانی است مرا جانیزان شد که تو می دانی ، آهسته که سرمستم......پ.ن:جمعه ها فارغ ازینکه دلتنگی همیشگی برای خانواده ، سفره ، بوی غذای مادر و...و...هست ، برایم غربت عجیبی دارد . علیرغم تعارضم با غذاهای گوشتی ، هر وقت خانه باشم مخصوصا جمعه ها ، آبگوشت درست میکنم . شاید به این بهانه تمام عزیزان چه اسیر خاک و چه در قید حیاتم را کنار خودم حس میکنم .. در خلال درست شدنش به این فکر میکردم که اگرچه زندگی آن بزمی که انتظارش را داشتم نبود ، ولی به حرمت شرف آن زمانی که مرا بخود رها نکرد و منتقم حق روح به ناحق پامالم ، شد ؛ فهمیدم که زندگی عزیزست و ... و چه خوشبختم من که خدا خود برای جلای روح و التیام دردها پادرمیانی کرده که من جز تشکر هیچ ندارم که بگویم.. نوشته شده در جمعه سی ام تیر ۱۴۰۲ساعت 16:31 توسط معراج قدیم خانی واله| | "واله خاموش"...
ما را در سایت "واله خاموش" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5merajvaleha بازدید : 61 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1402 ساعت: 14:47